ماجرای سوریه و آن جوک معروف - http://mollah.blogspot.com/2013...
Aug 31, 2013
from
میگن یک روز مردی که به سفر رفته بود پس از مراچعت به همسایه روبرویی منزلش برخورد کرد. همسایه به مرد گفت: رفیق! در مدتی که تو نبودی یک مرد غریبه ای آمد و با زن تو رابطه برقرار کرد. مرد پرسید: همه جریان را با دقت بگو ببینم در غیاب من چه اتفاقی افتاده؟ همسایه گفت: وقتی تو نبودی یک مرد گردن کلفتی آمد و زنگ خانه شما را زد. من از پشت پنجره نگاه میکردم. مرد پرسید: خب. بعدش چی شد؟ همسایه گفت: خانم آمد و درب را باز کرد و با هم سلام و احوالپرسی کردند. مرد دوباره پرسید: خب. بعدش پی شد؟ همسایه گفت: بعد هردو تا رفتند داخل خانه و یکراست رفتند توی اتاق خواب. مرد پرسید: خب. بعدش چی شد؟ همسایه گفت: من از پشت پنجره دیدم. اولش خانم لباسش را درآورد بعد آن مرد هم همینطور. باز مرد پرسید: خب. بعدش چی شد؟ همسایه گفت: خانم روی تخت دراز کشید. باز مرد پرسید: خب. بعدش چی شد؟ همسایه گفت: دیگه این قسمتش بی تربیتی بود نگاه نکردم. مرد با عصبانیت گفت: مرتیکه احمق چیزی را که خودت با چشمت ندیدی چرا تهمت میزنی؟ حالا شده قضیه کسانیکه میگویند چرا به دولت بشار اسد تهمت میزنید وقتی که مدارک کافی ندارید. باباجان! تا به حال صد...
- Erfun