سکانس اول: ترمیناتور ۲. دوربین روی جمجمه‌های پخشْ روی زمین حرکت می‌کند، با ضربه‌ی موسیقی یک پای مکانیکی جمجمه‌ای را خرد می‌کند، دوربین از زمین فاصله می‌گیرد، و آدمکی، که فاتحانه ایستاده است، تصویر را پر می‌کند. ادعا می‌کنم که اتفاقا این یکی از کم‌بدترین سناریوهای له‌شدن توسط ماشین است. روایت مجموعه‌ی ترمیناتور، که نسخه‌ی جدیدش تابستان دیگر به سینما می‌آید، هم می‌گوید با این نوع ماشین می‌شود مبارزه کرد. می‌شود نیتروژن مایع رویش ریخت و منجمدش کرد، می‌شود زیر پرس له‌اش کرد و می‌شود در حوضچه‌ی مذاب حل‌اش کرد. سکانس دوم: ماتریکس. سایفر به یاغیان ماتریکس خیانت کرده‌است و یکی‌یکی کابل ارتباطی‌شان با ماتریکس را قطع می‌کند. دوربین روی چهره‌ی یکی از اهالی زیردریایی می‌رود که مرگ دیگران را دیده‌است و می‌داند که نوبت‌اش نزدیک است. زیر لب می‌گوید “Not like this! Not like this!” و فرو می‌ریزد. مرگ ِ ترمیناتور، نوع ِ آشنایی از کشته‌شدن است. چیزی است از جنس ِ کشته‌شدن به‌دلیل خورده‌شدن توسط ببر، به‌قتل رسیدن توسط آدمیزاد ِ دیگر و کشته‌شدن به‌دلیل سقوط از ارتفاع. مرگ ِ ماتریکس اما از جنس سکته‌ی قلبی... - طـیــّب